دیکشنری
once a year
فارسی
1
عمومی
::
یک بار در سال
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ON WELFARE
ON WITH
ON WRONG SIDE
ON YOUR BIKE
ON YOUR LIFE
ON YOUR MARK, GET SET, GO
ONAGER
ONAGISM
ONAGRACEAE
ONANISM
ONBOARD TAVERN
ONBOARDING PROCESS
ONCE
ONCE A PRIEST, ALWAYS A PRIEST
ONCE A WHORE, ALWAYS A WHORE
ONCE A YEAR
ONCE AND A WAY
ONCE AND FOR ALL
ONCE BIT TWICE SHY
ONCE BITTEN, TWICE SHY
ONCE FAMOUS BELIEF
ONCE FOR ALL
ONCE IN A BLUE MOON
ONCE IN A LIFETIME
ONCE IN A LIFETIME CHANCE
ONCE IN A LIFETIME OPPORTUNITY
ONCE IN A WAY
ONCE IN A WHILE
ONCE IN A WHILED
ONCE MORE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید